نقش سهامداران نهادي در عدم تقارن اطلاعاتی
در اين زمينه تحقيقات مختلفي انجام شده است كه از آن جمله میتوان به تحقيقات انجام شده توسط جيانگ و كيم[1] (2000) اشاره نمود. تحقيق اول به بررسي مقايسه اي عدم تقارن اطلاعات بين بازار سرمايه ژاپن و امريكا پرداخته است. نتايج آنها نشان داده كه بازار سرمايه ژاپن اطلاعات مربوط به سودآوري آتي را زودتر از بازار سهام آمريكا در قيمت سهام منعكس میسازد. چرا كه به دليل ساختار مالكيتي شرکتها، سهامداران ژاپني در مقايسه با امریکاییها از چشم اندازهاي آتي شرکتها بهتر آگاهند.
هر چند تحقيق دوم نيز به اثرات عدم تقارن اطلاعات بين مديران و سهامداران در رابطه با سودآوري از نظر زمان و مقدار میپردازد. تحقيق آنها بر تفاوتهای عدم تقارن اطلاعات بين شرکتهای ژاپني بسته به سطح مالكيت آنها توسط شرکتهای ديگر پرداخته است. طبق نتايج تحقيق اخير هر ميزان سطح مالكيت نهادي در شرکتهای ژاپني افزايش مییابد، عدم تقارن اطلاعات كمتري بين مديران شركت و ساير اشخاص ذینفع در بازار وجود خواهد داشت. بنابراین در شرکتهایی كه ميزان مالكيت نهادي در آنها بيشتر است، قيمت سهام اطلاعات مرتبط با سودهاي آتي را سریعتر از شرکتهایی كه مالكيت نهادي كمتري دارند، منعكس میکند.
نقش كنترلي بازار از طريق سهامداران اقليت بر رابطه بين مالكيت متمركز و عملكرد شركت وجود تركيب سهامداران متفاوت در شرکتها، انگيزه لازم براي انجام مطالعاتي در زمينه اثرات تركيب مالكيت بر عملكرد شرکتها را فراهم نموده است. مطالعات مختلفي در اين زمينه انجام شده است، كه نتايج حاصل از آنها خيلي مبهم بوده و با هم يكسان نمیباشد. تئوري نمايندگي عمدتاً به عنوان رابطه بين تركيب مالكيت و عملكرد شركت مورد استفاده قرار گرفته و تفاوتهای موجود در عملكرد بين شرکتهای متمركز و غير متمركز از نظر مالكيت مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است. تئوري نمايندگي فرض میکند كه مديران و سهامداران منافع متضادي دارند. به طور خاص سهامداران به دنبال حداكثر كردن ثروت و سود خود میباشند. در حالي كه مديران به دنبال حداكثر نمودن منافع شخصي خود بوده و استراتژیهای غير از حداكثر نمودن سود را دنبال میکنند. از اين نقطه نظر تمركز مالكيت به عنوان راه حلي براي مشكل غير همسو بودن منافع عمل نموده و با سودآوري بالا همبستگي مثبتي دارد.
گداجلويچ و شاپيرو[2] (1998) اظهار داشتند كه رابطه بين تمركز مالكيت و سودآوري به شرايط جامعه بستگي دارد و بسته به اثرات سيستمي كشورهاي مختلف میتواند متفاوت باشد. سهامداران كنترل كننده با ماهیتهای متفاوت، به دنبال اهداف سودآوري و استراتژیهای متفاوتي هستند كه منجر به عملكرد متفاوتي میشود. بر خلاف مالكيت متمركز، در شرايط وجود مالكيت توزيع شده و گسترده، سهامداران ديگر نمیتوانند در سياست گذاري شركت حضور داشته باشند. در اين حالت مديران شركت را پيش میبرند و اتحاد منافع بين مديران و سهامداران به وسیله انتخاب مديران مناسب، نظارت بر آنها و در صورت لزوم جايگزيني آنها از طريق بازار سرمايه صورت میگیرد. شواهد مرتبط با شرکتهایی با تركيب مالكيت بسيار متمركز، كه خود را در معرض نظام و نظارت بازار قرار دادهاند، ساختار حاكميت شركتي پيچيده اي را نشان میدهد.
[1]– Jiang & Kim
[2]– Gedajlovic & Shapiro
لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه: